آقای قاضی! این بچه دلش میخواهد برود مدرسه
اینکه فرزندان تاوان عدم ثبت ازدواج والدین خویش را بدهند نهایت بیعدالتی است، اینکه در گوشهای از این سرزمین آن هم استان پهناوری مانند سیستان و بلوچستان داشتن شناسنامه آرزوی کودکان است، نهایت بیعدالتی است.

وضعیت کودکان بدون شناسنامه در سیستم قضایی
این نوشته به بیعدالتیهای ساختاری در سیستم قضایی ایران میپردازد که باعث محرومیت کودکان از حقوق اولیه مانند تحصیل میشود. داستان دختربچهای به نام سارا که به دلیل عدم ثبت ازدواج والدینش فاقد شناسنامه است، نمادی از هزاران کودک محروم در استانهای مرزی مانند سیستان و بلوچستان است. مادر سارا سالها در تنهایی و بدون حمایت پدر کودک، با مدارک ناقص به دنبال اثبات رابطه برای گرفتن شناسنامه است.
- کودکان بسیاری به دلیل قوانین دستوپاگیر از آموزش و درمان محروم میمانند
 - قوانین خشک و ناکارآمد باعث طولانی شدن فرآیند صدور شناسنامه میشود
 - نیاز فوری به بازنگری قانونی برای حمایت از کودکان حاصل از ازدواجهای غیررسمی
 - مسئولین باید به جای پنهان کردن بیمسئولیتی، به فکر اصلاح ساختار باشند
 - پرونده سارا نمونهای از خلأهای قانونی در حمایت از کودکان است
 
“اومدم به قاضی بگم دلم میخواد برم مدرسه، اما بابام...” “وقت آن نرسیده که قانون، چشمهای بستهاش را باز کند?”
جامعهای که هویت کودک را وابسته به حضور پدری میداند که خود را پنهان کرده، نمیتواند ادعای عدالت کند. اصلاح قوانین نه تنها یک ضرورت حقوقی، بلکه یک وظیفه انسانی است.
