رابطه علم و اسطوره در جهان معاصر
علیرغم پیشرفت علم مدرن، اساطیر همچنان در ایدئولوژیهای جدید و سینمای معاصر حضور دارند. این مقاله به بررسی دیدگاههای وبر، هابرماس و اسطورهشناسانی مانند یونگ و کمبل میپردازد.

علم و اسطوره: جدال ناتمام
مقاله حاضر به تحلیل روابط پیچیده بین علم مدرن و تفکر اسطورهای میپردازد. با وجود پیشبینیهای متفکرانی مانند ماکس وبر و یورگن هابرماس مبنی بر حذف اساطیر از زندگی بشر، شاهد تداوم حضور آنها در جهان معاصر هستیم. وبر فرآیند افسونزدایی از جهان را در دو مرحله توصیف میکند: مرحله اول با ظهور ادیان توحیدی و مرحله دوم با غلبه علم و تکنولوژی. هابرماس نیز سیر تکامل اجتماعی بشر را از دوره اسطورهای به سوی عقلانی شدن میداند.
- اسطورهشناسی مدرن: کارل گوستاو یونگ اساطیر را «خرد انباشته» تاریخ میدانست
- کارکرد تربیتی: جوزف کمبل معتقد است انسان مدرن برای مقابله با بحرانهایی مانند تنهایی نیاز به اسطوره دارد
- سینمای معاصر: هالیوود به عنوان «معبد جدید» اساطیر عمل میکند
- ایدئولوژیهای جدید: مارکسیسم، فاشیسم و بنیادگرایی اشکال جدید تفکر آخرالزمانی هستند
- عناصر اسطورهای: جدال خیر و شر در فیلمهایی مانند «شوالیه تاریکی» تجلی مییابد
«اسطورهها در جهان ما حضور دارند و مداوم در حال بازتولید و نو شدن هستند» - یونگ «سینما معبدی جدید است که هنرپیشگان آن به موقعیت ایزدان اساطیری پهلو میزنند» - کمبل
در نهایت، اگرچه علم جدید جدالی بیرحمانه با اساطیر سامان داد، اما نتوانست آن را کاملاً از میدان به در کند.




