باستانگرایی پهلوی و مقدمات ورود شاهزاده: تحلیل تاریخی و سیاسی
تحلیلی درباره باستانگرایی دوره پهلوی و ارتباط آن با مشروعیتسازی حکومت و مقایسه با رویکردهای کنونی. بررسی نقش این سیاست در انقلاب اسلامی و تناقضات حکمرانی معاصر.

تحلیل باستانگرایی پهلوی و پیامدهای آن
این نوشتار به تحلیل باستانگرایی دوره محمدرضا پهلوی و نقش آن در مشروعیتبخشی به حکومت میپردازد. نویسنده اشاره میکند که این سیاست یک برنامه مدون و سیستماتیک بود و صرفاً به تبلیغات محدود نمیشد. در جشنهای ۲۵۰۰ ساله، موسیقی ایرانی توسط برجستهترین هنرمندان اجرا میشد و از موسیقی غربی نیز نمایندگان شاخصی حضور داشتند. هدف از این باستانگرایی، احیای عظمت گذشته ایران برای کمک به مشروعیت و مقبولیت حکومت و هموار کردن راه عبور از دروازههای تمدن بود.
- باستانگرایی پهلوی با وجود خوشسلیقهگی دستاندرکاران و هوش کارگردانان پشت صحنه، نتوانست از فرجام شوم خاندان پهلوی جلوگیری کند.
- این سیاست خود به یکی از عوامل برانگیختگی تودهها برای قیام تبدیل شد.
- نویسنده معتقد است باستانگرایی آن دوره با شأن حکومت پهلوی تناسب داشت، اما باستانگرایی باسمهای امروز هیچ نسبتی با سیاستهای کلان نظام و شعارهای رایج ندارد.
- رویکرد کنونی صرفاً یک شوی تبلیغاتی بیمزه برای سرگرمی مردم یا پر کردن جیب پروژهبگیران توصیف شدهاست.
- این تناقض به دیگر تناقضهای حکمرانی موجود افزوده و مثل خوره به باورهای مردم آسیب میزند.
“پشتِ آن تبلیغات و به رُخ کشیدنها یک سیاستِ مدون و سیستماتیک وجود داشت.” “این باستانگرایی باسمهای هیچ نسبتی نه با سیاستهای کلان نظام سیاسی امروز دارد و نه با شعارهای رایج.”
در پایان تأکید میشود که اگر قصد جدی برای بازگشت به گذشته یا فراهم کردن مقدمات ورود شاهزاده وجود دارد، باید تکلیف را با ابهامات روشن و سیاستی یکدست حاکم کرد، زیرا حکمرانی با سیاست «یک بام و چندین هوا» در بلندمدت پایدار نمیماند.
