میان ناصر تقوایی با آنهایی که داستان کارگری مینوشتند فرق بسیاری بود
علی مسعودینیا، نویسنده و منتقد ادبی معتقد است: «اگر لوکیشن داستانهای تقوایی را تغییر بدهید، تمام داستان فرو میریزد. درواقع داستان اساسا نمیتواند در جای دیگری، جز آنجا که اتفاق میافتد، اتفاق بیفتد. همین نکته تفاوت بسیاری میان تقوایی با نویسندگانی ایجاد میکند که داستان رئالیسم سوسیالیستی، داستان کارگری مینویسند.»

تحلیل جایگاه ناصر تقوایی در ادبیات اقلیمی جنوب
در این تحلیل عمیق ادبی، علی مسعودینیا به تفاوت بنیادین رویکرد ناصر تقوایی در داستاننویسی با دیگر نویسندگان ادبیات کارگری میپردازد. لوکیشن در آثار تقوایی نه یک پسزمینه، بلکه شخصیت اصلی داستانهای اوست. جغرافیای جنوب ایران با ویژگیهای منحصربهفردش آنچنان در بافت داستانهای او تنیده که تغییر آن به فروپاشی کامل اثر میانجامد. این نگاه، تقوایی را در زمره اقلیمینویسان جنوب قرار میدهد که سه شاخه اصلی دارند.
- شاخه ناتورالیستی (مانند صادق چوبک) با تأکید بر جبر محیطی
- شاخه رئالیسم جادویی (متأثر از غلامحسین ساعدی) با رویارویی سنت و مدرنیته
- شاخه ابراهیم گلستان که تقوایی به آن نزدیکتر است و تحت تأثیر ادبیات آمریکا
«اگر لوکیشن داستانهای تقوایی را تغییر بدهید، تمام داستان فرو میریزد.»
«جهانواره داستانهای تقوایی با جان اشتاین بک شکل میگیرد؛ طبقه کارگری که در سرگردانی و استیصال به سر میبرد.»
نویسنده تأکید میکند که ایجاز متعالی تقوایی و نقش بیبدیل جغرافیا در آثارش، او را از نویسندگان مکتب رئالیسم سوسیالیستی متمایز میسازد.




