ریشههای بنیادگرایی مذهبی از دیدگاه روانشناسی شناختی
تحلیل کتاب «مغز ایدئولوژیک» اثر لئور زمیگراد که سرسختی شناختی را عامل اصلی بنیادگرایی میداند. این اثر چهار عامل اصلی را بررسی میکند: آشوب زندگی مدرن، تجربه تحقیر، نیاز به مرجع مطلق و ترس از آزادی.

بنیادگرایی مذهبی و مکانیزمهای روانشناختی
کتاب «مغز ایدئولوژیک» نوشته لئور زمیگراد به بررسی ریشههای بنیادگرایی مذهبی از منظر روانشناسی شناختی میپردازد. نویسنده مفهوم «سرسختی شناختی» را به عنوان هسته اصلی ایدئولوژیهای بسته معرفی میکند که عبارت است از ناتوانی ذهن در پذیرش ابهام و پیچیدگی واقعیت.
- آشوب زندگی مدرن: تغییر سریع ارزشها و هویتها باعث اضطراب شده و بنیادگرایی پاسخ قطعی ارائه میدهد
- تجربه تحقیر: فقر، مهاجرت و طرد اجتماعی حس ناکافی بودن ایجاد میکند
- نیاز به مرجع مطلق: کمبودهای والدینی در کودکی به نیاز به خداوند همهچیزدان منجر میشود
- ترس از آزادی: مسئولیت انتخاب برای مغز سرسخت ترسناک است
زمیگراد میگوید: «این سرسختی نه یک انتخاب آگاهانه، بلکه یک مکانیزم بقا است»
راه حل پیشنهادی زمیگراد «انعطافپذیری شناختی» است که شامل توانایی همزیستی با تضادها و پذیرش «ندانستن» میشود. درمان واقعی در التیام زخمهای قدیمی و پذیرش تدریجی ابهام نهفته است.


