گفتوگو با چهار زن سوارکار تهرانی در دهه پنجاه
در دهه پنجاه، سوارکاری میان زنان متجدد و ورزشدوست تهران رواج یافته بود. چهار زن سوارکار درباره تأثیر این ورزش بر زندگی و نگاه جامعه به زنان ورزشکار صحبت میکنند.

گفتوگو با زنان سوارکار دهه پنجاه
در میانه دهه پنجاه، سوارکاری میان زنان متجدد، تحصیلکرده و ورزشدوست تهران به اوج رونق رسیده بود. صدها زن و دختر در جنگلهای مصنوعی اطراف شهر، پارکها و کلوبهای سوارکاری، فنون تاخت، پرش و تیمار اسب را میآموختند. داشتن یک اسب خوب، به «ایدهآل باشکوه دخترانه» بدل شده بود.
سوارکاران جوان اعتقاد داشتند سوارکاری راهی برای غلبه بر سستی و بیقراری است؛ ورزشی که «پردههای واهی را پاره میکند»، به آدمی وقار و آرامش میبخشد و پیوندی عاطفی میان زن و اسب ایجاد میکند.
- ماریان هاراطونیان: ۲۰ ساله، نامآورترین سوارکار زن ایران
- گلنار بختیار: ۲۹ ساله، سوارکار باسابقه با تحصیلات در انگلستان و آمریکا
- روشنه فیروز: ۱۶ ساله، دانشآموز مدرسه بینالمللی ایرانزمین
- آتشه فیروز: ۱۵ ساله، خواهر کوچکتر روشنه
«مردم میگن به حق چیزای نشنیده! دختر و اسبسواری؟ چه نترس! چه بیباک» «سوارکاری مغایرتی با زن بودن ما ندارد. ما هنگامی که از اسب پیاده میشویم مثل همه زنها قدمهای کوتاه و ظریف برمیداریم»
این زنان معتقد بودند سوارکاری به آنان اعتماد به نفس، نظم و قدرت روحی میبخشد و رابطهای عمیق با اسبهایشان ایجاد کرده است.




