تحلیل رابطه فروغی و استبداد متجدد؛ نقد تجدد ناقص ایرانی
مقالهای تحلیلی درباره محمدعلی فروغی و نقش وی در انتقال اندیشه مدرن به ایران. نویسنده به بررسی رابطه ابزاری فروغی با استبداد جدید میپردازد و معضل تجدد ناقص در ایران را تحلیل میکند.

تحلیل نقش فروغی در تجدد ایرانی
این مقاله به تحلیل محمدعلی فروغی و نقش وی در انتقال اندیشه مدرن غربی به ایران میپردازد. نویسنده استدلال میکند که فروغی نخستوزیری نبود که صرفاً گوش به فرمان استبداد جدید بنشیند، بلکه میخواست اهداف تجددخواهانهاش را با ابزار استبداد جدید نیز دنبال کند. به عبارت دیگر، اگر استبداد نو از او استفاده ابزاری میکرد، او نیز از استبداد جدید استفاده ابزاری میکرد.
احیای فروغی و طرد شریعتی
- در دو دهه پس از انقلاب، جریان روشنفکری دینی غالب بود و فروغی "سست عقیدهای عمله ظلم" دانسته میشد
- در دهه اخیر با رواج بدگویی از شریعتی و آلاحمد، امثال فروغی مجدداً مطرح شدهاند
- نویسنده امیدوار است تجلیل از فروغی به حذف دیگر بزرگان نینجامد
انتخاب هوشمندانه "گفتار در روش" دکارت
- ترجمه رساله دکارت توسط فروغی نشاندهنده ژرفنگری او به ریشههای فلسفی تجدد غربی بود
- فروغی درک صحیحی از "انقلاب دکارتی" داشت که مبتنی بر تغییر روش دیدن و اندیشیدن جهان است
- این انتخاب کاملاً هوشمندانه و سنجیده بود و سابقهای در تاریخ ایران و اسلام نداشت
"فروغی مغز متفکر تجددمآبی مستبدانه و استبداد متجددمآبانه بود؛ یعنی میخواست اهداف تجددخواهانهاش را حتی با ابزار استبداد جدید دنبال کند."
تجددمآبی معیوب ایرانی
- ایران با "تجددمآبی ناقص و وارداتی" در حاشیه تجدد غرب باقی مانده است
- ما صرفاً واردکننده و مصرفکننده دستاوردها و تکنولوژی بودهایم
- ارتباط فکری عمیقی با مبانی فلسفی مانند تفکر دکارتی برقرار نکردهایم
نویسنده تأکید میکند که پس از نزدیک به ۱۰۰ سال، ترجمه فروغی هنوز روشنترین اثر فارسی در فلسفه غرب است، که نشاندهنده عدم موانست جامعه با تفکر عمیق غربی میباشد.




