بحران عشق در عصر سرمایهداری: از امر اصیل به مصرفی
رسولیپور در نشست «مدرسه عشق» به تحلیل بحران عشق در جهان مدرن پرداخت. او با استناد به نظریات بیونگ چول هان، سه عامل فردگرایی، کالایی شدن روابط و سلطه اقتصاد بر فرهنگ را عامل رنجوری عشق دانست و تأکید کرد عشق همچنان تنها راه زیستن حقیقی است.

بحران عشق در جهان مدرن
دکتر رسول رسولیپور در نشست «مدرسه عشق» به تحلیل عمیق بحران عشق در عصر حاضر پرداخت. او با اتکا به نظریات بیونگ چول هان، فیلسوف کرهای-آلمانی، نشان داد که عشق از تجربهای رادیکال به امری نمایشی و مصرفی تقلیل یافته است. به باور وی، جهان مصرفگرا و خودشیفته، انسان را در وضعیت بیپناهی وجودی رها کرده و عشقی که نیازمند رنج، راز، فاصله و دیگریت است، در چنین جهان مسطحی نمیروید.
عوامل سهگانه بحران عشق
- فردگرایی و نارسیسم: در نظام سرمایهداری، دیگری نه یک حضور انسانی بلکه ابزاری برای تکمیل منِ نارسیست است
- کالایی شدن روابط انسانی: عشق تابع منطق مصرف، عرضه و تقاضا شده و بر اساس ارزش بازاری سنجیده میشود
- سلطه اقتصاد بر فرهنگ: نهادهای اقتصادی فرهنگ را بلعیده و عشق را به صنعت سرگرمی تبدیل کردهاند
رسولیپور تأکید میکند: «عشق یک رخداد غیرارادی (صاعقه) و تنها راه زیستنِ حقیقی است. کسی که از عاشقی میگریزد، در واقع از حیات تهی است.»
چول هان در کتاب «رنجوری عشق» میپرسد: «چرا عشق، با وجود این تاریخ باشکوه فلسفی و عرفانی، در عصر ما رنجور شده است؟»
عشق در دیدگاه رسولیپور تجربهای تراژیک است که با فراق، فاصله و رنج همراه است. او با اشاره به سنت عرفانی اسلامی میگوید: «عشق بدون حزن، اصلاً عشق نیست.» در فرهنگ دیجیتال امروز، راز و حریم از میان رفته و انسانها به کد و پروفایل تقلیل یافتهاند. با این حال، عشق همچنان تنها امکان واقعی انسان برای زیستن حقیقی باقی مانده است.




