مکتب شاگردپروری علامه طباطبایی؛ راه عبور از بحران معنا در دانشگاهها
الگوی شاگردپروری علامه طباطبایی به عنوان نقشه راهی برای بازگشت معنا و انسانسازی در نظامهای آموزشی مدرن معرفی میشود که بر مبانی فلسفی و عرفانی استوار است.

مکتب شاگردپروری علامه طباطبایی و مقابله با بحران معنای دانشگاهی
نظامهای آموزشی مدرن با بحران معنا و ناتوانی در هویتسازی مواجهند، جایی که دانشجو به «مشتری» و استاد به «ارائهدهنده خدمات» تقلیل یافته است. مکتب شاگردپروری علامه سید محمدحسین طباطبایی نه یک الگوی تاریخی، بلکه نقشهای راهبردی برای خروج از این بحران ارائه میدهد که بر چند رکن اساسی استوار است.
- علم به مثابه تحول وجودی: در نگاه علامه، علم امری وجودی و حاصل «اتحاد عاقل و معقول» است که به دگرگونی وجودی فرد میانجامد.
- پرورش انسان کامل: هدف اصلی تربیت متخصص تکبعدی نبود، بلکه پرورش انسان کامل با ابعاد متعادل عقلی، عرفانی و اخلاقی بود.
- تقدم تهذیب بر تعلیم: علامه هشدار میداد که «علم بدون تهذیب، همچون سلاحی در دست راهزن است» و بر اولویت تزکیه نفس تأکید داشت.
- عقلانیت نقاد:** فضای درس او زمینهای امن برای پرسشگری و آموزش «چگونه اندیشیدن» فراهم میکرد.
«اگر نفس اماره مهار نشود، علم به ابزار تکبر و قدرتطلبی تبدیل میشود.» «دانشمند بودن شرط لازم است، اما شرط کافی انسان بودن است.»
این مبانی در سلوک عملی علامه از طریق شناسایی استعدادهای فردی، ایجاد امنیت روانی برای پرسشگری، تربیت تدریجی و پرورش مربیان مستقل تجلی مییافت. الگوی او فریاد میزند که دانشگاه باید بار دیگر به «کاشانه انسانسازی» بدل شود و رابطه استاد و شاگرد یک «پیمان وجودی» برای حرکت به سمت حقیقت باشد.




