شکست امیرکبیر در برابر فساد سیستماتیک؛ راز تنهایی یک مصلح بزرگ
روایت شکست امیرکبیر نماد ناتوانی ارادهای نیرومند در برابر فرهنگ فاسد و ریشهدار در دیوانسالاری ایران عصر قاجار است که در تمام سطوح جامعه رسوخ کرده بود.

شکست اصلاحات امیرکبیر در برابر فساد سیستماتیک
روایت شکست امیرکبیر در حقیقت، داستان ناتوانی یک اراده نیرومند و یک اندیشه عقلانی در برابر یک فرهنگ فاسد، ریشهدار و ساختاریافته است که در تمامی سطوح جامعه و دیوانسالاری ایران رسوخ کرده بود. میرزا تقیخان امیرکبیر، صدراعظم مقتدر و اصلاحطلب عصر ناصری، در دوره کوتاه صدارت خود تلاشی بیسابقه را برای برچیدن فساد نهادینه و هرج و مرج حاکم بر دستگاه مالی و اداری ایران آغاز کرد.
- قطع دریافتیهای بیحساب و مواجب بیجهت حتی کاهش حقوق ناصرالدین شاه
- سروسامان دادن به قوانین مالیاتی و وصول مالیاتهای معوقه
- مبارزه سخت با فساد اداری و رشوهخواری در تمام سطوح
- ایجاد امنیت اجتماعی و رونق بخشیدن به کشاورزی، صنعت و تجارت
- لغو رسمهای مخربی مانند بستنشینی و قمهکشی
امیرکبیر با فساد ناپذیری خود، به شدت با فساد اداری درافتاد و اجازه نمیداد کسی رشوه بگیرد
اقدامات او در قطع حقوق و مواجب بیحساب، تمامی کسانی را که سالها از فساد دستگاه ارتزاق میکردند به دشمنان سرسخت او تبدیل کرد
شکست امیرکبیر ناشی از ضعف او نبود، بلکه نتیجه قدرت مقاومت فرهنگی و اجتماعی در برابر اصلاحات او بود. حذف او توسط ناصرالدین شاه نشان داد که ریشههای اجتماعی فساد، قویتر از اراده یک مصلح است.


