وقتی سوگ، خاطرات را رکاب میزند
رمان «بوم نقاشی را رکاب زدم» نوشته پرارین پورحاجیزاده، اولین کتاب این نویسنده است که به تازگی توسط نشر جامهدران در ۶۰ صفحه و در ژانر درام منتشر شده و داستان دختری در سوگ مرگ برادرش را روایت میکند.

رمان بوم نقاشی را رکاب زدم
رمان «بوم نقاشی را رکاب زدم» نوشته پرارین پورحاجیزاده اولین اثر این نویسنده است که توسط نشر جامهدران منتشر شده است. این کتاب در ۶۰ صفحه و در ژانر درام نوشته شده و نقش سوگ در آن بسیار پررنگ است.
راوی داستان دختری به نام سروین است که در سوگ مرگ برادرش سهراب، خاطراتش را مرور میکند. با پیشروی داستان، نویسنده زمان را مانند رکاب دوچرخه میچرخاند و زمان حال را با خاطرات گذشته گره میزند.
- ساختار روایی: در صفحات اول، گذر از حال به خاطره ممکن است خواننده را دچار سردرگمی کند
- مخاطبان: این داستان برای طیف گستردهای از نوجوانان تا بزرگسالان جذاب است
- موضوع اصلی: بررسی فرآیند سوگ و مرور خاطرات پس از فقدان عزیزان
- سبک نگارش: استفاده از تکنیکهای زمانی برای ایجاد پیوند بین گذشته و حال
- نمونه نثر: کتاب توانسته به خوبی سوگ راوی و حسرت او را نشان دهد
“خواب میبینم روی میز آشپزخونه خاک سفید نشسته؛ سهراب لباس بیمارستان تنشه با دمپاییهای آبی پلاستیکی؛ میشینه روبهروم پشت میز؛ جرأت نمیکنم بپرسم چرا این لباس تنشه”
این رمان تجربهای عمیق از مواجهه با سوگ و فرآیند healing را ارائه میدهد و نشان میدهد چگونه خاطرات میتوانند همچون رکاب دوچرخه، زمان را به حرکت درآورند.




