اهداف ترامپ در گرینلند و پیامدهای آن برای روابط بینالمللی
پرونده گرینلند نماد بازگشت سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکا و چالشهای پیش روی نظم بینالملل است. تصمیم ترامپ برای احیای پروژه تسلط بر این جزیره قطبی و تعیین نماینده ویژه، واکنش تند دانمارک و نگرانی اتحادیه اروپا را برانگیخته است.

اهداف ترامپ در گرینلند و پیامدهای بینالمللی
بازگشت نام گرینلند به دستورکار سیاست خارجی آمریکا با ادبیاتی reminiscent of قرن نوزدهم، زنگ هشدار جدی برای اروپا و نظام بینالملل به صدا درآورده است. تصمیم دونالد ترامپ برای احیای پروژه قدیمی تسلط بر این جزیره قطبی، بخشی از نگاهی ساختاری است که جغرافیا و حقوق بینالملل را تابع منافع قدرتهای بزرگ میداند.
تحولات ژئوپلیتیک گرینلند
- ذوب یخهای قطبی و رقابت بر سر منابع طبیعی، گرینلند را به نقطهای کلیدی تبدیل کرده
- دارا بودن ذخایر عناصر کمیاب و فلزات استراتژیک برای صنایع پیشرفته
- موقعیت استراتژیک در مسیرهای جدید کشتیرانی
واکنشهای بینالمللی
دانمارک با تأکید بر اینکه «گرینلند فروشی نیست» مرزی بین همکاری و مداخله ترسیم کرد اتحادیه اروپا این اقدام را نماد مقاومت در برابر منطق قدرتمحور آمریکا میداند
این بحران نشان میدهد که حتی میان متحدان سنتی، درک مشترکی از مفاهیم حاکمیت و امنیت وجود ندارد و میتواند به نقطه عطفی در بازتعریف روابط فراآتلانتیک تبدیل شود.



