نفرتهای پاولوفی چپگرایان آنها را در برابر انتخابهای خودویرانگر سیاسی کور کرده است
مقاله ویکتور دیویس هانسون به بررسی سه دگم انعطافناپذیر در جناح چپ میپردازد: ارتدکس تغییرات آبوهوا، DEI و سندرم تنفر از ترامپ. این ایدئولوژیها با نادیده گرفتن واقعیتها، طرفداران خود را در موقعیتهای مضحک و خودشکن قرار میدهند.

تحلیل سه دگم خودشکن جناح چپ
این مقاله به بررسی سه ایدئولوژی انعطافناپذیر در جناح چپ میپردازد که به گفته نویسنده، هواداران خود را به تصمیمات سیاسی خودویرانگر سوق میدهند. مشکل اصلی این است که این خطمشیها قیاسی هستند نه استقرایی؛ به عبارت دیگر، آنها ایدئولوژی را بر واقعیت مقدم میدارند.
- DEI (تنوع، برابری، شمول): به عنوان یک الهیات نژادگرای سفتوسخت توصیف شده که طبقه و ثروت را نادیده میگیرد. مثال بارز آن، اظهارات میشل اوباما در مورد تجربیات نژادی او بهعنوان بانوی اول سابق است، درحالی که ثروت قابل توجه او و همسرش نادیده گرفته میشود.
- سندرم تنفر از ترامپ: این ایدئولوژی به هر قیمتی ترامپ را شر مطلق میداند. انتشار پروندههای اپشتین نمونهای است که در آن فشار چپ برای افشای کامل پروندهها، به انتشار اطلاعاتی منجر شد که بیشتر به مقامات دموکرات مانند لری سامرز و استیسی پلاسکت آسیب رساند.
- ارتدکس تغییرات آبوهوا: این دگم نیز توسط چهرههای برجستهای مانند اوباما، ال گور و نانسی پلوسی تبلیغ میشود، درحالی که خود آنها از جتهای خصوصی و خانههای پرانرژی استفاده میکنند. حتی بیل گیتس به دلیل نیازهای انرژی فزاینده برای هوش مصنوعی از این orthodoxy فاصله گرفته است.
"مشکل خط حزبی این است که قیاسی است، نه استقرایی." "ایدئولوژی باعث میشود حقایق با dogmas تطبیق داده شوند، نه اینکه شواهد به طور تجربی به نتیجهگیری منجر شوند."
در نهایت، نویسنده استدلال میکند که این کالتهای انعطافناپذیر هواداران خود را کاملاً مضحک جلوه میدهند، زیرا آنها را از درک پیامدهای منطقی اقداماتشان بازمیدارند.




