اعتراض به اقتدار پاپ: چالشهای مارتین لوتر و مارسیلیوس پادوآیی در دوره رنسانس
رامین پورمند، پژوهشگر حوزه علوم انسانی در تحلیل دوران رنسانس به چالشهای دو جریان مهم در برابر اقتدار کلیسا و ساختار سیاسی میپردازد. مارسیلیوس پادوآیی و مارتین لوتر با تأکید بر اقتدار جمعی مردم و وجدان فردی، بنیانهای قدرت را به پرسش کشیدند.

چالشهای اقتدار در دوره رنسانس
دوره رنسانس شاهد ظهور دو جریان فکری مهم بود که اقتدار کلیسا و ساختار سیاسی حاکم را به چالش کشیدند. مارسیلیوس پادوآیی، متفکر معاصر ویلیام اوکام، برای اولین بار به صراحت اعلام کرد که منشأ اقتدار و قدرت سیاسی در جامعه نه از جانب خداوند که از سوی مردم نشأت میگیرد. این ایدهی انقلابی، پایههای نظریه حاکمیت مردمی را بنیان نهاد و راه را برای مفاهیم مدرن دموکراسی هموار کرد.
نظریهپردازیهای مارسیلیوس
- تأکید بر اقتدار جمعی به عنوان منشأ legitimate قدرت
- تفکیک نهاد دین از نهاد حکومت
- پایهریزی مبانی اولیه حکومت مردمی
جنبش اصلاحات مذهبی
- اعتراض مارتین لوتر به سوءاستفادههای کلیسا
- تأکید بر حق برابری همه افراد در برابر خدا
- محوریت وجدان فردی در تفسیر متون دینی
“مارسیلیوس پادوآیی بنیانگذار نظریهای بود که قدرت سیاسی را نه موهبتی الهی بلکه برآمده از اراده جمعی مردم میدانست.”




