وقتی پدرم برای اولین بار به انگلستان آمد، مردم با او ارتباط برقرار کردند و از او مراقبت کردند. آیا امروز این اتفاق میافتد؟
نل فریزل خاطراتی از پدرش که ۴۳ سال پیش به انگلستان مهاجرت کرد و حمایت جامعه محلی را تجربه نمود، به اشتراک میگذارد. او بر اهمیت تقسیم کردن زندگی با پناهندگان به جای شیطانسازی آنان تأکید میکند.
خاطرات پدر و اهمیت حمایت از مهاجران
نل فریزل داستانی از پدرش را تعریف میکند که ۴۳ سال پیش به عنوان مهاجر به انگلستان رفت و با حمایت و مهربانی مردم محلی روبرو شد. یک خاطره طنزآمیز مربوط به زمانی است که پدرش به طور اشتباه شاهبلوط سمی را جمعآوری و کباب کرد، اما دوستان انگلیسی او مانع از مسمومیتش شدند. این داستان نشاندهنده اهمیت جامعه و روابط انسانی برای کسانی است که در یک کشور جدید شروع به زندگی میکنند.
- نویسنده از تجربیات خود در میزبانی از پناهندگان از طریق سازمان «پناهندگان در خانه» صحبت میکند.
- او به همراه خانوادهاش از مردان جوان از سودان و افغانستان در خانه کوچک خود پذیرایی کردهاند.
- این میهمانان با خانواده او ارتباطات معناداری برقرار کرده و حتی پس از ترک خانه، همچنان در تماس هستند.
- فریزل از سیاستهای سختگیرانه دولت در قبال پناهندگان مانند مصادره جواهرات آنان انتقاد میکند.
"همه کسانی که به یک کشور جدید میآیند به دوست نیاز دارند. آنها به یک خانه و یک جامعه نیاز دارند." "تقسیم کردن چیزی است که ما را به عنوان یک گونه موفق میکند. تقسیم کردن چیزی است که باعث بقای ما میشود."
او معتقد است که تقسیم کردن منابع و فضای زندگی با پناهندگان نه تنها آسان است، بلکه یک مسئولیت انسانی مهم است و فرزندانش نیز این ارزش را از او آموختهاند.


