ناگهان به من رسید: من هرگز فرزندی نخواهم داشت | شانتی نلسون
نویسنده در ۵۵ سالگی با واقعیت بیفرزندی خود روبرو میشود و احساسات پیچیدهٔ یائسگی، از دست دادن والدین و حسرت رابطه مادر-دختری را به تصویر میکشد.

مواجهه با واقعیت بیفرزندی در میانسالی
شانتی نلسون در سن ۵۵ سالگی با واقعیت تلخ بیفرزندی خود روبرو میشود. او که همیشه تصور میکرد روزی مادر خواهد شد، اکنون با حسرت عمیقی به روابط مادرانه نگاه میکند. نویسنده توصیف میکند که چگونه مشاهدهٔ تعاملات مادران و دختران در مکانهای عمومی او را به گریه میاندازد، بهویژه وقتی مادربزرگی نیز در صحنه حاضر باشد.
- یائسگی به عنوان عامل تشدید احساسات توصیف میشود
- حسرت فرزندان هرگز متولد شده و نوههایی که والدینش هرگز نخواهند دید
- تلاش برای تطبیق با زندگی جدید بدون نقش مادری
- طنز تلخ در توصیف علائم یائسگی و دشواریهای میانسالی
“من سالها فقدان والدینم را سوگواری کردم و اکنون فقدان فرزندانی را که هرگز نداشتم”
“همیشه خود را در این صحنههای صمیمی در نقش دختر میدیدم، اما اخیراً نقشها بازتعریف شدهاند”
اگرچه نویسنده با غم و خشم دستوپنجه نرم میکند، اما در پایان شکرگزار تمام مادرانی است که این تجربه را داشتهاند.




