پسر من ۱۸ ساله میشود و من به طور غیرقابل توضیحی غمگین هستم
پسر نویسنده اکنون بزرگسال شده و او دیگر حق دخالت در سبک مو یا رژیم غذایی او را ندارد. این گذار عاطفی غیرمنتظره برای مادر بسیار سخت بوده است.

تجربه عاطفی مادر با رسیدن پسر به ۱۸ سالگی
این مقاله تجربه شخصی نویسنده را درباره احساسات پیچیدهاش هنگام رسیدن پسرش به سن قانونی ۱۸ سالگی توصیف میکند. نویسنده توضیح میدهد که چگونه این نقطه عطف باعث شده است تا او بسیاری از حقوق والدین خود را از دست بدهد، از جمله حق اظهار نظر درباره ظاهر، رژیم غذایی و رفتارهای روزمره پسرش. اگرچه از نظر منطقی میداند که این تغییر اجتناب ناپذیر است، اما از نظر عاطفی پذیرش آن برایش دشوار است.
- از دست دادن حق دخالت در انتخابهای شخصی پسر
- یادآوری سریع گذشت زمان و رشد کودک
- نیاز به احترام گذاشتن به استقلال فردی بزرگسال
- تغییر در روابط با والدین دیگر دوستان
- پذیرش نهایی بزرگسالی پسر به عنوان یک واقعیت
"اکنون باید از بسیاری چیزها کنار بکشم: اینکه او گیاهخوار است یا چند وقت یکبار موهایش را میشوید، دیگر هیچکدام به من مربوط نیست."
"مثل ترزا می در خانه راه میروم، اشک میخورم و زمزمه میکنم که 'هیچ چیز تغییر نکرده است'."
این مقاله به طور عمیقی احساسات جهانی بسیاری از والدین را هنگام جدا شدن کودکانشان به تصویر میکشد.




