مهربانی غریبهها: زمانی که کفشهای پاشنهبلند پوشیده بودم و کسی مرا از افتادن از پلهها نجات داد
در ۱۹ سالگی و پس از جدایی از دوستپسرم، برای تقویت اعتماد به نفس، کفشهای پاشنهبلند غیرعملی پوشیدم. در ایستگاه آکسفورد، هنگامی که از پلهها پایین میرفتم، تعادلم را از دست دادم، اما یک غریبه ناشناس مرا نجات داد.

تجربهی مهربانی یک غریبه
در سن ۱۹ سالگی، پس از جدایی عاطفی، برای بالا بردن اعتماد به نفس، کفشهای پاشنهبلند غیرعملی به پا کردم و سوار قطار شدم. پیاده شدن در ایستگاه آکسفورد و پایین رفتن از پلههای شیبدار بسیار سخت بود. با هجوم جمعیت به سمت بالا، مجبور شدم برای عبور یک زن مسن از نرده دستم را رها کنم و در همین لحظه تعادلم را از دست دادم. در کسری از ثانیه، فردی ناشناس بازویم را گرفت و مانع از سقوط من و دیگران شد. این فرد بدون منت گذاشتن یا انتظار تشکر، محو جمعیت شد.
- درس عبرت: پس از این حادثه، دیگر هرگز چنین کفشهایی در حملونقل عمومی نپوشیدم.
- عمل نیک بیمنت: نجاتدهنده منتظر تشکر نماند و عملش کاملاً نیکخواهانه بود.
- نجات جمعی: این اقدام نه تنها من، بلکه سایر افراد روی پلهها را也从 خطر حفظ کرد.
“کسی بازویم را گرفت و مانع از فاجعه شد.” “هرگز دوباره چنین کفشهای احمقانهای در مترو نپوشیدم.”
این تجربه نشاندهندهی تاثیر profound مهربانیهای کوچک غریبهها در زندگی است.




