لحظهای که مرا تغییر داد: من در مصاحبه شغلی یخ زدم – و این باعث شد ناتوانی خود را پنهان نکنم
همیشه فوقالعاده مستقل بودم و ترجیح میدادم سوار اتوبوس اشتباه شوم تا اینکه برای ناتوانی بیناییام کمک بخواهم. وقتی بالاخره آن را پذیرفتم، تحت تأثیر عشق و حمایت دوستان و غریبهها قرار گرفتم.

پذیرش ناتوانی بینایی پس از مصاحبه شغلی
این داستان تجربه اورئولوا آدیولا است که با ناتوانی بینایی متولد شد اما سالها سعی کرد آن را پنهان کند. در سن ۱۶ سالگی، هنگام مصاحبه شغلی در یک رستوران فستفود، وقتی از او خواسته شد سفارش مشتری را از روی صفحه نمایش بخواند، متوجه شد که نمیتواند کلمات را تشخیص دهد. این لحظه نقطه عطفی در زندگی او بود و باعث شد برای اولین بار بپذیرد که دارای معلولیت است.
- سالها پنهانکاری: او در مدرسه از دوستانش رونویسی میکرد و در رستورانها منو نمیخواند
- تشخیص رسمی: در ۱۲ سالگی بیماری دیستروفی شبکیه برایش تشخیص داده شد
- فرآیند پذیرش: پس از مصاحبه، شروع به پرسش سوالات بیشتر از پزشک کرد
- کمک گرفتن: یاد گرفت که درخواست کمک کند و با مهربانی مردم روبرو شد
- توانمندسازی: اکنون برای دسترسیپذیری بیشتر صحبت میکند و از حقوق خود دفاع میکند
"ترجیح میدادم سوار اتوبوس اشتباه شوم تا از غریبهها کمک بخواهم" "وقتی شروع به درخواست کمک کردم، عشق و حمایت دوستانم مرا تحت تأثیر قرار داد"
امروز او بسیار با آن نوجوان ۱۶ ساله مضطرب فاصله دارد و هر مانع جدیدی را به عنوان یک چالش میبیند. او اکنون میداند که نمیتواند بینایی خود را تغییر دهد، اما میتواند برای ایجاد تغییرات لازم صحبت کند.




