برای ناصر تقوایی که سخت با ابهت بود
خاطرهای از اولین و آخرین دیدار با ناصر تقوایی، کارگردان بزرگ سینمای ایران، در مراسم خاکسپاری احمد شاملو و سپس در آرامگاهش. نویسنده به یاد میآورد چگونه تقوایی الهامبخش نسلها بود و درسهای زندگی از او آموخت.

خاطرهای از ناصر تقوایی: اولین و آخرین دیدار
این روایت خاطرهای عمیق از دیدارهای نویسنده با ناصر تقوایی، غول سینمای ایران است. اولین بار در مراسم خاکسپاری احمد شاملو در امامزاده طاهر کرج بود، جایی که تقوایی را زیر درختی دید در حالی که با چوبی روی خاک نقش میکشید. همکار نویسنده او را معرفی کرد: «او غول سینمای ایران است که در چراغ جادو گیر کرده.» چهار سال بعد در مؤسسه کارنامه مقابلش نشست و از او آموخت: از ادبیات، سینما، فوتبال، فرهنگ جنوب و زندگی. تقوایی معتقد بود هیچ قصهای بد نیست و این ساختار است که به سوژهها حیات دوباره میبخشد.
- ناصر تقوایی به نویسنده یاد داد که داستان خوب خودش اشکالاتش را فریاد میزند
- او بر اهمیت «نه» گفتن در جهانی پر از «آری» تأکید داشت
- تقوایی معتقد بود ابهت انسانها گاهی به کارهای نکردهشان است
- فیلمهای ساختهشده و ساختهنشدهاش گواه داستانهای فراوانش هستند
- آخرین فیلمش «کاغذ بیخط» ناخواسته آخرین اثرش بر پرده سینما شد
«ما با آنچه میسازیم ایرانی هستیم، نه با آنچه فقط از دست میدهیم.» - بهرام بیضایی
«هر چیز که نو نشود، کهنه میشود.» - روی پارچهای که بر جنازه تقوایی نوشته بودند
روزگار بدون تقوایی برای فرهنگ ایران که سالهاست در حال ازدستدادن است، بیتردید سختتر خواهد بود. او با ابهت خویش و کارهای نکردهاش جایگاهی بیبدیل در تاریخ سینمای ایران دارد.




