اصلاح مخروبهای که با مشارکت اصولگرایان و اصلاحطلبان ساخته شد/ گذار به سیاست زندگیآفرین
تحلیل بحران سیاستورزی در ایران معاصر با نقد دو رویکرد «آرمانمحوری» و «مطالبهمحوری». احسان مزدخواه راه برونرفت را در «سیاست زندگیآفرین» میداند که بر سه ویژگی استوار است: درک لحظهٔ اکنون، بازگرداندن امر اجتماعی به مرکز سیاست، و تعهد به تولید سعادت اینجهانی.

تحلیل بحران سیاستورزی در ایران معاصر
این یادداشت به تحلیل بحران سیاستورزی در ایران معاصر میپردازد و ریشه این بحران را در دو رویکرد غالب – «آرمانهای بزرگ» و «مطالبهمحوری» – میداند که هر دو به جای احیای سیاست، منجر به مدفون شدن امر اجتماعی و زیست جمعی شدهاند. نویسنده ابتدا به نقد آرمانهای بزرگ میپردازد و معتقد است تلقی نادرست از مشکل جامعه که گمان میشد فقدان آرمان است، منجر به تراکم آرمانها شد. آرمانها هرچند در ادعا نماینده جامعهاند، اما در عمل منطق استثنا را در قدرت فعال میکنند و به نام «خیر جمعی» بر حیات اجتماعی سایه میافکنند.
- نقد آرمانمحوری: آرمانها جامعه را بر اساس «غائب» داوری میکنند و آن را از درک نیازهای واقعی محروم میسازند
- نقد مطالبهمحوری: اصلاحطلبی امر اجتماعی را به منافع صنفی و جزئی تقلیل داد و نتوانست «زیست جمعی» تولید کند
- بحران اصلی: نتیجه هر دو رویکرد، مدفون شدن و به حاشیه رانده شدن امر اجتماعی بوده است
«آرمانها وعده میدهند اما کارکردشان تعلیق است؛ وعده میدهند اما تحقق را به فردایی نامعلوم حواله میدهند.»
«سیاست زندگیآفرین سیاستی است که خیر و سعادت را در زندگی اینجهانی و در لحظهٔ اکنون میبیند؛ سیاستی که مردم را به آینده حواله نمیدهد.»
راه خروج از این وضعیت، بازگشت به سیاست بهمثابه زیست اجتماعی است. این «سیاست زندگیآفرین» سه ویژگی دارد: درک لحظهٔ اکنون و رهایی از آیندهگرایی یوتوپیایی، بازگرداندن امر اجتماعی به مرکز سیاست، و تعهد به تولید سعادت اینجهانی. تنها احیای جامعه به عنوان واقعیتی زنده و متکثر میتواند سیاست را دوباره زنده کند.




