رمان «کوهستان لکلکها»: چالشهای مهاجرت در مرز شرق و غرب
رمان «کوهستان لکلکها» نوشته میروسلاو پنکوف، داستان جوانی بلغاری است که پس از ۱۵ سال زندگی در آمریکا به روستای مرزی کلیسورا بازمیگردد. این اثر به جستوجوی هویت، مهاجرت و تنشهای قومی-مذهبی در منطقه مرزی بلغارستان و ترکیه میپردازد.

رمان کوهستان لکلکها: استعارهای از مهاجرت و هویت
رمان «کوهستان لکلکها» اثر میروسلاو پنکوف، نویسنده بلغاریتبار مقیم آمریکا، داستان جوانی مسیحی بلغار است که پس از ۱۵ سال زندگی در آمریکا به روستای مرزی کلیسورا در مرز بلغارستان و ترکیه بازمیگردد تا پدربزرگ گمشدهاش را پیدا کند. این بازگشت، آغازگر سفری عمیق به درون تاریخ پیچیده منطقه، تنشهای قومی-مذهبی و جستوجوی هویت فردی در بستر مهاجرت است.
- قهرمان داستان درگیر ماجرای ساخت برج برای لکلکها میشود که نماد مهاجرت فصلی هستند.
- رمان به چالشهای نسل مهاجر، گسست عاطفی-فرهنگی و تقابل میان مسیحیت بلغاری و اسلام ترکیه میپردازد.
- داستان بر پایه تجربیات واقعی نویسنده شکل گرفته و مهاجرت را فراتر از جابهجایی جغرافیایی نشان میدهد.
- لکلکها به عنوان استعارهای از رفتوآمد انسانها و جستوجوی تعلق به کار رفتهاند.
- این اثر برنده جایزههایی مانند PEN Translation Prize شده و در مجموعه «دنیای دیگران» منتشر شده است.
«این ها طلایه دارهای گله بودند، اولین پرندههای یک گله بزرگ از لکلکهای سفید که قرار بود دسته دسته از راه برسند. قبل از همه، لکلکهای پیر به خانه بر میگشتند.»
«سه چهارم از کل لکلکهای سفید اروپایی از روی بلغارستان رد میشدند، این یعنی دویست و پنجاه هزار پرنده.»
رمان «کوهستان لکلکها» هویت را به عنوان فرآیندی پویا در برابر فشارهای مهاجرتی و تاریخی به تصویر میکشد و در نهایت، بازگشت قهرمان به او کمک میکند تا با گذشته خانوادگی آشتی کند و درکی عمیقتر از وطن پیدا کند.




