نامه به ابی: والدین من نمیخواهند به خانه من بیایند
ابی به مردی که ناامید شده است زیرا والدینش مدام دعوت او برای شام در خانهاش را رد میکنند، در حالی که برای دیگر اعضای خانواده وقت میگذارند، مشاوره میدهد.

مشکل خانوادگی: نپذیرفتن دعوت شام
یک مرد ۴۰ ساله مجرد از ابی راهنمایی میخواهد زیرا والدین بازنشسته و سالم او که تنها ۴۵ دقیقه دورتر زندگی میکنند، به طور مداوم دعوتهای مکرر او برای شام خوردن در خانهاش را رد میکنند. در حالی که آنها برای فعالیتهای دیگر مانند برداشتن نوهها، یوگا یا کنسرت وقت دارند، قبول دعوت او یک "معجزه" توصیف شده است. نویسنده احساس میکند که توقع میرود همیشه او به خانه والدین برود و این رفتار نسبت به او با برادرش که خانواده دارد، متفاوت است.
- مرد حداقل سه بار در هفته دعوت میکند ولی ماهها طول میکشد تا موافقت کنند.
- آنها حتی در روز موعود نیز برنامه را لغو کردهاند.
- نویسنده خود را "سیاهچهره" خانواده میداند و به رقابت خواهر و برادری اشاره میکند.
ابی پاسخ میدهد: "اگر والدین شما چنین برنامهی شلوغی دارند، شاید در نظر آنها معقولتر باشد که شما به خانه آنها بروید." ابی اضافه میکند: "از نامه شما کمی رقابت خواهر و برادری حس میشود. چون نمیتوانید رفتار دیگر بزرگسالان را تغییر دهید، شاید منطقی باشد که نگرش خود را نسبت به پویایی خانواده تغییر دهید." این موقعیت یک چالش عاطفی رایج در روابط خانوادگی را برجسته میکند، جایی که انتظارات برآورده نشده میتواند منجر به احساس طردشدگی شود.




