لحظهای که دانستم: ترسیدم اما فهمیدم ما یک تیم غیرقابل شکست هستیم
کیت لوگان پس از دیدن تام باکس در یک کنسرت پانک، یک پوستر دالک طراحی کرد تا توجه او را جلب کند. داستان عاشقانهای که ۱۸ سال ادامه یافت.

داستان عاشقانه کیت و تام
کیت لوگان برای اولین بار تام باکس را در یک کنسرت پانک مشاهده کرد، جایی که او با لباس آبی ستارهی پیشران در میان جمعیت ایستاده بود. اگرچه آن شب با هم صحبتی نداشتند، اما مسیر زندگیشان زمانی به هم پیوست که کیت با ساختن یک مجموعه تئاتر که شبیه دالکهای دکتر وو بود، توانست توجه تام را جلب کند. تام که عاشق دکتر وو بود، از طریق یک پوستری که کیت طراحی کرده بود با او تماس گرفت و گفتوگوهای عجیب و طنزآمیزی بین آنها شکل گرفت.
- ملاقات اولیه با چای و بحث درباره شباهت دالکها
- اولین قرارها شامل بازی پول، پینبال و رولر دیسکو
- زندگی مشترک در یک آپارتمان مشترک پس از مدتی
- عشق به طبیعت و فعالیتهای اجتماعی تام در حوزه محیط زیست
- ۱۸ سال زندگی مشترک پر از ماجراجویی و لباسهای عجیب و غریب
«از همان ابتدا ما همیشه از لباس پوشیدن با هم لذت میبردیم.»
«احساس ترس کردم که زندگیام هرگز مانند قبل نخواهد بود – اما میدانستیم که یک تیم غیرقابل شکست هستیم.»
این داستان نشان میدهد که چگونه یک اتفاق ساده میتواند زندگی دو نفر را برای همیشه تغییر دهد.




